به گزارش آدینه پرس ؛ صدای کسی را از پشت تلفن میشنوم که هر روز ۶۰ کیلومتر از کوهها، درهها و جادهها را طی میکند تا به تنها دانش آموز خود در روستای گمش آباد برسد.
اینجا روستای گمشآباد یکی از روستاهای شهرستان اهر است، روستایی که روزگاری پر از زندگی و صدای خندهی بچهها بود، حالا پس از کوچ بیشتر اهالی به شهرهای اطراف، تنها یک دانشآموز در آن مانده است.
علی اقدم، تنها معلم این روستا، مانند شمعی برای تنها دانش آموزش، رضا میسوزد و همواره با جان و دل تلاش میکند تا چراغ علم در این روستا خاموش نشود.
گویی تمامی صفات فداکاری، مهربانی و دلسوزی در این معلم جمع شده است، مهربانی شوق معلمی در صدایش موج میزند، برای او گرمای سوزان تابستان یا سرمای استخوانسوز زمستان مهم نیست به هرحال خود را با هر سختی هم که باشد به تنها دانش آموز خود میرساند تا کلاس درس برپا شود.
با صدایی پر از متانت و مهر میگوید: «اجازه دهید تایم مدرسه تمام شود، بعد برای پاسخ به سوالات شما آمادهام. فقط برای آنتندهی تلفن همراهم باید به شهر برگردم.»
روایت شمعی که تنها برای یک دانشآموز میسوزد
همین جمله کافیست تا بفهمی پای محبت معلمی نشستهای که واژه «تعهد» را معنا کرده؛ معلمی که حتی اگر فقط یک دانشآموز در کلاس داشته باشد، باز هم مسیر پرپیچوخم، کوهستان و کولاک نمیتواند او را از حضور در کلاس بازدارد.
علی اقدم، تک معلم مدرسه مؤمنون روستای گمشآباد است. او فارغالتحصیل کارشناسی ارشد رشته ریاضی کاربردیست و دو سالی میشود به صورت معلم رسمی آموزش و پرورش خدمت میکند. او پیش از این، بهصورت آزاد و در مدارس غیرانتفاعی تدریس میکرد، اما عشق به یاد دادن و بودن در کنار دانشآموزان، مسیرش را به قلب کوهستانهای برفگیر رسانده است.
مدرسهای که علی اقدم در آن تدریس میکند، یک بنای کانکسی ساده با دو کلاس و یک اتاق مدیریت است. این مدرسه حصار ندارد، از نعمت انشعاب آب محروم است و سیستم گرمایشیاش تنها یک بخاری گازی هرمتیک است که تاب سرمای استخوانسوز زمستانهای منطقه را ندارد. اما با وجود تمام این سختیها، چراغ کلاس روشن میماند؛ چون این معلم فداکار هر روز فقط به خاطر یک دانشآموز مسیر عشق را طی میکند.
در گفتوگویی صمیمانه با ما از مسیر سختی که برای آموزش طی میکند و مشکلات و چالشهایی که در این راه دارد، صحبت میکند.
چطور شد شغل معلمی را انتخاب کردید؟
“من به معلمی به عنوان شغل نگاه نمیکنم که اگر غیر این بود بنده به سراغ شغلهای دیگری که درآمد خوبی داشتند میرفتم. به نظر من معلمی یک مهارت و هنر است که باید یاد بگیری و یاد بدهی. یکی از دلایل انتخاب شغل معلمی برای خودم، علاقه به یادگیری و یاددهی است؛ چرا که علاقه دارم با نسل آینده و پاک جامعه در ارتباط باشم و یکی دیگر از دلایل انتخاب حرفه معلمی برای بنده این است که واقعاً عاشق کار کردن با بچهها هستم. بنده در حال حاضر افتخار خدمتگزاری در دبستان مؤمنون روستای گمشآباد شهرستان اهرم را دارم.”
از حال و هوای مدرسهای که تدریس میکنید بفرمایید، اسم دانشآموزتان چیست و چرا فقط یک دانشآموز دارید؟
“بنده یک دانشآموز پایه اول پسر به نام آقای رضا یوسفی دارم که دانشآموز فوقالعاده باهوش، با انگیزه و خلاقی است. این روستا یکی از روستاهای شهرستان اهر در فاصله تقریباً ۳۰ کیلومتری از شهرستان به سمت تبریز واقع شده است. منطقه، کاملاً کوهستانی و برفگیر است به طوری که در بیشتر فصلهای سرد، برای تردد با مشکل مواجه میشویم.
وقتی به مدرسه میروید و میبینید که فقط یک دانشآموز دارید، چه حسی به شما دست میدهد؟ آیا این نوع تدریس، شما را با چالشهای خاصی روبهرو کرده است؟
“هم خوشحال هستم و هم ناراحت. خوشحال به این جهت که میتوانم تمام اهداف آموزشی و تربیتی را در ضمیر پاک این دانشآموز قرار دهم و بتوانم در شکلگیری شخصیت فردی و اجتماعی او موثر واقع شوم. ناراحت از این جهت که میبینم دانشآموزم به دلیل مهاجرت سایر بچههای روستا به شهرهای همجوار جهت تحصیل، تنها مانده و نمیتواند شیرینیهای دوره بچگی در مدرسه را با هم سن و سالانش بچشد.همانطور که میدانید، در فرایند یادگیری، دانشآموزان با معلم، خانواده و همسن و سالهای خود تعامل دارند که در جهت تثبیت و تعمیق یادگیری بسیار مؤثر است، متأسفانه دانشآموزم از نعمت سوم محروم است و به خاطر تنهایی همسن و سالی برای بازی و کار گروهی ندارد. همواره سعی میکنم هم نقش معلمی و هم نقش همسن و سال را برای او داشته باشم.
از سختیهای مسیر تدریس برایتان بگویید، در این شرایط که مسیر مدرسه پر از مشکلات است، چه چیزی باعث میشود هر روز ادامه دهید؟
“در روزهایی که برف یا باران میآید، مسیر فرعی روستا دارای سراشیبی تند و تیز است که عبور و مرور در فصلهای سرد در این منطقه به سختی انجام میشود. هر روز مسیر تقریباً ۶۰ کیلومتری رفت و برگشت این روستا را با هدف خدمت به فرزندان این مرز و بوم طی میکنم، روزهایی که برف یا باران میآید، اگر از سوی منطقه آموزش غیرحضوری اعلام نشود، بنده از طریق شاد، برنامه تدریس را پیگیری میکنم. ولی اگر امکان تردد باشد، حتماً در کلاس درس حضور پیدا میکنم.یادم میآید روزی به علت کولاک و لغزندگی شدید نتوانستم به مسیر خود ادامه دهم و با دنده عقب به سمت عقب حرکت کرده و ماشین گیر کرد، سپس با تماس تلفنی با اهالی روستا و به کمک آنها، مسیر را طی کرده و به مدرسه رسیدم.
آیا با والدین تک دانشآموزتان در تماس هستید؟ چطور از هم حمایت میکنید؟
“بله، تعامل خوبی با اولیای دانشآموزم دارم. از طریق تماس تلفنی و پیامرسان شاد با هم در ارتباط هستیم. به نظرم والدین نقش حساسی در فرآیند آموزشی و تربیتی دانشآموز دارند و مدرسه و خانواده باید مکمل یکدیگر باشند. خوشبختانه از این بابت مشکلی ندارم و تعامل خوبی با اولیای دانشآموز دارم.”
تدریس برای یک دانشآموز، به نظر فرصتی عالی برای ارتباط نزدیک با بچهها است. این شرایط برای شما چطور بوده است؟
“تدریس برای یک دانشآموز فرصتی عالی برای ارتباط نزدیک است. چون خیلی سریع میتوان به تفاوتهای فردی دانشآموز پی برد و تواناییها و استعدادهای او را کشف کرد و متناسب با آن به اهداف آموزشی و تربیتی دست یافت تا براساس آن بتوان دانش آموز را ارتقا بخشید.”
چه انتظاری از مسئولین آموزش و پرورش دارید؟
“با توجه به اینکه روشهای سنتی تدریس منسوخ شدهاند و روشهای فعال تدریس در کلاسهای درس نیازمند استفاده از امکانات بروز آموزشی است، برهمین اساس ضرورت دارد مدارس روستایی و عشایری از حداقلترین امکانات آموزشی و تربیتی بهرهمند شوند. انتظار دارم این امر علاوه بر اینکه در راستای تحقق اهداف آموزشی و عدالت آموزشی و ارتقاء کیفیت تدریس در کشور با اهمیت است، عملی شود.
برای معلمهایی که در مناطق دورافتاده تدریس میکنند، چه پیامی دارید؟
“معلمهایی که در مناطق دورافتاده کار میکنند، معنای واقعی کار جهادی را در عمل تفسیر میکنند، این امر جزو فلسفه وجودی کار معلمی است که بتواند در جهت تحقق اهداف عالی آموزش و پرورش و تربیت فرزندان این مرز و بوم تلاش کند. به همه معلمان خسته نباشید میگویم و امیدوارم که این راه ادامه پیدا کند.
علی اقدم تنها یک معلم نیست؛ نماد تعهد، عشق و انسانیتی است که در گوشهای دورافتاده از این سرزمین، بیهیاهو و بیادعا، چراغ علم را برای تنها دانشآموز یک روستا روشن نگه داشته است.
داستان این معلم، روایت کوچکی از عظمت دلهای بزرگیست که آموزش را نه در ساختمانها، بلکه در عمق روح معلمی معنا میکنند.
امید است این تلاشها دیده و تقدیر شود و برای همه آنان که هنوز به قدرت آموزش و عشق ایمان دارند، الهام بخش باشد.