آدینه پرس؛ من ناصر غلامی هوجقان نجاتگر امداد هوایی تبریز و خبرنگار هستم و دوره داوطلبی آتشنشان و دوره پیشرفته (cpr) را دید ه ام خاطرات زیادی از خبرنگاری همراه با عملیات های امدادی دارم چند بار در عملیات های آتشنشانی به کمک و یاری آتشنشان ها رفته ام که یکی از آنها آتشسوزی در گاراژی در روستای شادآباد تبریز بود .چندین بار در عملیاتهای اورژانس همکاری نموده ام که یکی از خاطرات خوب بود که دوره های هلال احمر نظیر پیش بیمارستانی و حمایت روانی به دادم رسید. در مصلی امام خمینی تبریز پوشش امدادی بودیم که دو نفر یک نفر خانم و یک نفر پیرمرد ۷۰ ساله که دچار بیماری قلبی بود به ما مراجعه کرد بیمار خانم را نجاتگران خانم مستقر در مصلی امام با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردند و چون آمبولانسی نبود تا بیمار آقا را با وضیعت حاد به بیمارستان منتقل کنیم با اورژانس تماس گرفتیم که متاسفانه به علت نبود کارشناس اورژانس از من خواستند تا رسیدن به بیمارستان مدنی تبریز که بیمارستان تخصصی قلب بود در داخل آمبولانس با اورژانس همکاری کنم ، راننده اورژانس در گفتگوی رادیویی با مرکز کنترل اورژانس ، مرکز کنترل اورژانس از راننده اسم و سن و شماره تلفن خواست و راننده شیشه عقب داخل آمبولانس را باز کرده از بیمار ۷۰ ساله پرسید ولی جوابی نشنید تا مسیر بیمارستان با شگرد هایی و با روحیه دادن به بیمار توانستم اسم و سن و شماره تماس را گرفته و به راننده اورژانس دادم که باعث تعجب راننده شد، گاهی عجیب در صحنه های عملیاتی داخل میشدم به طوری که عملیات چه در هلال احمر چه در آتشنشانی و اورژانس صورت نگرفته در عملیات بودم و دوربین و قلم را لحظه ای زمین گذاشته و هم به نجات و امداد رسانی مشغول می شدم و بعد به خبرنگاری پرداخته و خیلی وقت ها زودتر از همه خبر های عملیاتی امدادی را کار میکردم که موجب بهت و حیرت خیلی ها بود .
خاطره تلخی از یک روز مه آلود در عوارضی تبریز دارم در پایگاه جاده ای عوارضی تبریز سال ۹۴ دارم در پائیز ۹۴ ۵ صبح بود بیسیم به صدا درآمد تصادفی در جاده خاوران تبریز بوقوع پیوست راننده من و یک نفر نجاتگر به محل تصادف با احتیاط رفتیم چون مسیر بسیار مه آلود بود و حتی جواب قدمی را خو دمان را به سختی میدیدیم به محل حادثه رسیدیم بعد از اقدامات اولیه مصدوم را به اورژانس تحویل دادیم راننده و نجاتگر همکار در آنطرف خیابان منتظر من بودند و من در کنار گاردریل وسط خیابان بودم که خودرویی با سرعت ۱۳۰ کیلومتر در نزدیکی جاده ترمز و من در آن لحظه به آنطرف گاردریل خود را رساندم که خودرو بعد از ترمز گاردریل وسط خیابان جایی که لحظه قبل من درآنجا بودم برخورد کرد راننده و نجاتگر همکار هردو چون دید بخاطر مه آلود بودن مسیر بود فکر کردند خودرو به من برخورد کرد ، خدا رو شکر بخیر گذشت عشق و علاقه به هلال احمر و عملیات های امدادی حتی باعث از دست دادن جان هم رقم می خورد . و گاهی نجاتگران مرگ را در یک قدمی خود حس میکنند ولی این حس نوع دوستی و امداد رسانی به هموطنان است که با این همه سختی وقتی لبخند رضایت هموطنان را میبینیم بیشتر به این حرفه امدادگری افتخار میکنیم و مصمم تر از گذشته به این شغل میپردازم.
بنده خبرنگار و سرپرست خبر روز در استان آذربایجان شرقی ، دبیر مکتوب باشگاه خبرنگاران داوطلب هلال احمر آذربایجان شرقی ، و مستند ساز معاونت امداد و نجات استان آذربایجان شرقی هستم ، و خدا رو شکر در اکثر خبرهایی که کار کردم بازخورد خوبی داشت و به نتیجه منتهی شد ، عکس و خبر و عملیات های امدادی زندگی من است و هیچ وقت احساس خستگی نمیکنم